"فان حزب الله هم الغالبون"










چند روز به انتخابات مجلس نهم باقي مانده بود كه پرشورترين همايش انتخاباتي در سالن سيدالشهداي تهران برگزار شد. حاج سعيد قاسمي به همراه حجت الاسلام و المسلمين روح الله حسينيان و حسن عباسي از سخنرانان اين همايش بودند. گرچه در همان زمان بخش هايي از سخنراني حاج سعيد قاسمي منتشر شد اما شنيدن مشروح سخنان اين سردار لطف ديگري دارد.


انتشار تصویری که تاریخ آن به سال 1952 میلادی باز می گردد نشان می دهد عربستان سعودی در استاد تاریخی خود از واژه خلیج فارس بر خلاف ادعاهای امروزی مقامات عربی استفاده می کرده است.
به گزارش مهر، انتشار تصویری از اسناد تاریخی عربستان سعودی که تاریخ آن به سال 1952 میلادی (1331 هجری شمسی) باز می گردد نشان می دهد بر خلاف ادعاهای فعلی رژیمهای عربی، آنها در گذشته نام خلیج فارس را قبول داشته و آن را در نقشه های خود استفاده می کرده اند.

بر این اساس، این تصاویر که از سوی دائره المعارفهای معتبر جهانی نیز منتشر شده بیانگر آن است که اعراب در واقع عنوان "خلیج فارس" را به عنوان تنها نام آبراهه بین المللی بین ایران و جزیره العرب مورد پذیرش قرار داده اند و مواضع فعلی آنها تنها در جهت برخی بهره برداری های سیاسی اتخاذ می شود.
پس از فروپاشی یوگسلاوی، جمهوری بوسنی و هرزگوین، در پی همهپرسی استقلال انجامگرفته در سال ۱۹۹۲، اعلام موجودیت کرد. این اتفاق، آغازگر جنگهای بوسنی بود. همهپرسی استقلال، توسط صربهای بوسنی تحریم شد و با مشارکت ۶۷٪ مردم، ۹۸٪ رأیدهندگان به استقلال بوسنی و هرزگوین رأی دادند.
بدون تعارف حداد عادل را باید سیاست مداری صادق و اخلاقگرا دانست، نه سیاستمداری که در عرصه سیاست، صداقت را قربانی لابیهای سیاست کند چرا که به خوبی میداند نیاز امروز جامعه، صداقت و آرامش و اخلاق است.
به نام خدا
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت.
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که ان الله اشتری من المومنین.
من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را د قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است.
عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است.
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید:
1-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید.
همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید.
2-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشدزیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد.
3-هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند.
4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است.
5-از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.
حقیر حاج همت
1361/2/
|
الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده. |

می خواستم که شعر بگویم ولی نشد بیت و ردیف و قافیه اما علی
نشد . . .
در هر انقلابی معمولا" قبل از پیروزی آن بسیاری از سران نهضت در مخالفت با رژیم حاکم متفق القول اند اما پس از مدتی کم یا زیاد رفته رفته بنا به دلایلی همچون غلبه ی هوای نفس مرعوب شدن در مقلابل دشمنان یا فریب خوردن (چه نا آگاهانه و یا حتی آگاهانه ) و . . . از قافله ی انقلاب عقب می افتند و نمیتوانند خود را با شرایط جدید وفق دهند انقلاب اسلامی ایران نیز ولو با تفاوت ها و تمایزهای فراوان ان با حاکمیت های دیگر به فرمایش امام خامنه ای (مد ظله العالی) ریزش ها و نیز رویشهای زیادی داشته است .
از همان اوایل یروزی انقلاب گرفته تا زمان حال و نیز در آینده این روند یک امر طبیعی است مصداق هایی مانند سازمان مجاهدین خلق نهضت آزادی و جریان مرحوم منتظری و گروهک مهدی هاشمی تا وقایع سال ۷۸ و سال ۸۸ و جریان میرحسین موسوی و کروبی و طیف هایی از جریان اصلاحات مانند حزب مشارکت و . . . تنها بخشی از این ریزش ها هستند در این نوشتار سعی میشود در هر قسمت به مصداق هایی از این ریزش ها پرداخته شود .
آیت الله حسینعلی منتظری به هر حال با توجه به وقایع سال های ۶۵ و ۶۶ ۶۷ و وقایع بعد از رحلت امام ره میتواند یکی از این مصداقها تلقی شود . ان شا الله عبرتی باشد برای آنان که این روزها خود را طلبکار انقلاب میدانند با این همه فضاحتی که در دور ه ی حیات سیاسی شان به بار آورده اند. . .از فساد سیاسی خود و همدستانش تا فتنه ی فرزندانش . . . . . . و فضاحت اخیرشان هم بحث رابطه ی با آمریکاست آمریکایی رهبر کبیر انقلاب آن را "شیطان بزرگ" قلمداد کردند . . .
بگذریم . . . . . . . . آقای منتظری با توجه به اختلافهای او با امام و ماجراهایی که منجر به برکناری وی شد و حمایت همهجانبه مخالفین امام و نظام از او در سالهای اخیر، انتظار میرفت که مراسم تشییع پیکر آن مرحوم با حاشیههایی همراه باشد، اما همزمانی فوت وی با حوادث بعد از انتخابات باعث شد که این حاشیهها بیشتر از آنچه که مورد انتظار بود، مراسم را تحت تاثیر و تحت الشعاع خود قرار دهد.
به همین علت، تشییع پیکر مرحوم آقای منتظری نه تنها در حد و اندازه و در شأن یک مرجع تقلید، که حتی شبیه مردم عادی هم برگزار نشد! این را همه کسانی که در تشییع سایر علما و مراجع تقلید در قم حضور داشتند و جو عمومی شهر قم را شاهد بودند، شهادت میدهند. در عوض مراسم تشییع پیکر آقای منتظری به یک میتینگ سیاسی تبدیل شد که جماعت سبز، آن مرحوم را حتی از قرائت فاتحه و صلوات، محروم و با شعارهای سیاسی و گاه اهانت آمیز بدرقهاش کردند!
البته این پایان زندگی آقای منتظری نبود، پایان واقعی زندگی سیاسی او زمانی بود که در برابر امام بزرگوار ایستاد و فروردین ماه سال ۶۸ از قائممقامی رهبری برکنار شد. با توجه به شخصیت خاص امام و جایگاه، نفوذ و محبوبیت ایشان در میان مردم، طبعا ایستادگی و مقاومت هرکسی در برابر امام، با هر سابقهی مبارزاتی و با هر پشتوانهی مردمی، به منزله نابودی همیشگی او بود. (مثل بنی صدر که رای اکثریت مردم ایران را به همراه داشت و یا مرحوم بازرگان و برخی دیگر از چهرههای ملی و مذهبی)
این مهم نیست که رسانهها و گروههای سیاسی و یا ضدانقلاب داخلی و خارجی چه میگویند و چه ادعاهایی میکنند. مهم این است که ببینیم شخصیتهای مختلف در جامعه و در زندگی عموم مردم چه جایگاهی دارند؟ آقای منتظری هم به چنین سرنوشتی دچار شد. یعنی از زندگی مردم ایران دور و به شخصیت محبوب ضدانقلاب و مخالفین امام تبدیل شد! اتفاقا خود ایشان در آخرین سخنرانی خود پیش از مرگ به این حقیقت اعتراف کرده بود که عموم مردم ایران به امام خمینی علاقه دارند.
در حقیقت آقای منتظری، از عشق و علاقه و محبت مردم به امام به خوبی آگاه بود؛ به همین علت بعد از برکناری، در پاسخ نامه امام تاکید کرد «همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالى و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى دانم، زیرا بقا و ثبات نظام اسلامى مرهون اطاعت ازمقام معظم رهبرى است.»
آقای منتظری همچنین به سفارش امام مبنی بر عدم اظهار نظر در خصوص مسائل سیاسی جواب مثبت داد و نوشت: «به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعفهایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، انشاءاللّه با رهبریهاى حضرتعالى مرتفع گردد. و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه مند تقاضا مىکنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کارى انجام دهند و یا کلمه اى بر زبان جارى نمایند، زیرا مقام معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمى خواهند.»
البته علیرغم همه مخالفتهای آقای منتظری با امام، باز هم این لطف امام در حق او بود که اجازه نداد مردم متوجه جزئیات اشتباهات او شوند. ماجرای آقای منتظری اگرچه از چشم مردم عادی جامعه تا حدود زیادی پنهان ماند، اما بزرگان نظام و بسیاری از یاران امام از نزدیک شاهد این مخالفتها و تلاش امام برای بازگرداندن وی به جبهه انقلاب بودند.
به همین دلیل بعد از برکناری آقای منتظری، کسی دچار تردید نشد و ما شاهد صریحترین و قاطعترین برخوردها توسط مسئولان وقت نظام و برخی شخصیتهای انقلابی آن روزگار (مدعیان سابق خط امام از جمله کروبی، موسوی، عبدالله نوری، صانعی، طاهری اصفهانی، خلخالی و …) بودیم. میرحسین موسوی و عبدالله نوری با صدور بخشنامههایی به ادارات و سازمانهای دولتی و سپاه پاسداران، دستور جمعآوری کلیه تصاویر و عکس های آقای منتظری را از سراسر کشور صادر کردند.
آقای صانعی هم در سخنانی ضمن تایید کامل تصمیم امام، برکناری آقای منتظری را به نفع اسلام و مسلمین دانست و اظهار داشت:«در ایران حاکمیت با اسلام و قرآن و حفظ ارزشها و قداستهاست اگر هم حادثه ای پیش میآید نعمتی است از طرف خداوند برای ملت و کسی که حادثه سراغ او آمده است هر چند این حادثه برای امام و امت گران باشد. این تصمیمی که امام امت گرفته اند همانطور که برای ملت مفید بود نسبت به آقای منتظری هم مفید بود. دشمن میخواست از این کانال یعنی کانال فقه و تعهد و تقوا چه بلائی به سر ما بیاورد؟ هنوز عمقش را نفهمیدهایم! خداوند نمیخواست که آقای منتظری وسیله ای برای ضربه زدن به اسلام بشود خداوند به آقای منتظری و به مردم لطف کرده است که امام با همه عواطف و علاقه اش وقتی نظام و اسلام را در خطر ببیند از همه عواطف می گذرد و حاصل عمرش را میگذرد و حاصل عمرش را فدا می نماید و به فریاد اسلام و مسلمین میرسد.» روزنامه جمهوری اسلامی۱۳۶۸/۲/۱۶
مرحوم آقای خلخالی هم برکناری آقای منتظری را بعد از مکاتبات بیشمار طرفین و ناشی از سه علت اصلی عنوان کرد: «۱- حمایت آقای منتظری از مهدی هاشمی به عنوان مفسد فیالارض ۲- حمایت از لیبرالها و دار ودسته بازرگان ۳- طرفداری از منافقین!» کیهان ۲۱/۲/۶۸
همچنین آقایان حمید روحانی، مجید انصاری و هادی خامنهای در میزگردی در دانشگاه تهران ضمن تشریح روند جدایی و برکناری آقای منتظری، از تصمیم امام حمایت کردند و حتی رنجنامه حاج سید احمد خمینی را به آقای منتظری با اطلاع کامل امام دانستند. در این میزگرد مجید انصاری از رفت و آمد منافقین زندانی به بیت آقای منتظری خبر داد و ضمن حمایت از اعدام منافقین در سال ۶۷، از جمعآوری تصاویر آقای منتظری از سراسر کشور نیز حمایت کرد. کیهان ۶۸/۲/۲۸
مهدی کروبی هم از جمله افرادی بود که خیلی صریح و روشن درباره برکناری آقای منتظری موضع گرفت. وی در سخنانی ضمن اشاره به رنجنامه فرزند امام، اظهار داشت : «این حادثه برای حضرت امام خاطرهای بسیار تلخ و رنجآور بود. به منظور آگاهی هر چه بیشتر مردم از این امر، جزوهای بسیار مستدل، منطقی، مدلل، مستند با اسناد و مدارک لازم به قلم حاج احمد آقا فرزند حضرت امام نوشته شده که منتشر میشود. هر کس این جزوه را مطالعه نماید، در مییابد که در این ماجرا چقدر امام مظلوم واقع شدهاند و امام تا چه اندازه طی دو ونیم سال گذشته تلاش کردهاند تا چنین حادثهای رخ ندهد. به نظر من انتشار این جزوه بسیار لازم بود تا مردم حزبالله از جریانات با اطلاع شوند» کیهان ۲۳/۲/۶۸
این جزوه همان رنجنامهی معروف حاج سید احمد خمینی خطاب به آقای منتظری است که در پایان آن آمده است :«حضرت آیت الله! اگر از منافقین و لیبرالها و طیف مهدی هاشمی جدا نشوید، مطمئن باشید تمامی حزباللهیها در آخرت در مقابل پیامبر اکرم جلوی شما را خواهند گرفت!»
پس نتیجه میگیریم که خط امامیهای سابق ظاهرا شک و تردیدی نسبت به تصمیم امام نداشتند و حتی گاهی بیش از اندازه، از خجالت آقای منتظری درمیآمدند! اما انگار قرار بود این مساله هم به مرور زمان و همزان با رنگ عوض کردن بعضی مدعیان، دچار تغییر شود که شد! این جماعت هزار چهره، نه تنها نامههای امام و رنجنامه فرزند امام را از یاد بردند که حتی سخنان خودشان را هم فراموش کردند!
البته خود آقای منتظری هم برخلاف نصیحت امام و حتی برخلاف حرف خودشان که قرار بود تنها به تدریس و فعالیتهای علمی در حوزه بپردازد، بعد از رحلت امام دوباره وارد مسائلی شد که قبلا عتاب شدید امام را به همراه داشت. مخصوصا بعد از دوم خرداد و این توهم که رای ۲۰ میلیونی مردم به سید محمد خاتمی، یعنی شکست و یا تضعیف جایگاه آیت الله خامنهای! جالب اینکه آقای منتظری به صراحت همین نکته را به خاتمی میگوید!
اما در مقابل، خروش مردم سراسر کشور و واکنش به موقع علما و روحانیون (مخصوصا حضرات آیات جوادی آملی، امینی، مشکینی، فاضل لنکرانی، سبحانی، هاشمی شاهرودی و …) این توهم را باطل کرد.
سید محمد خاتمی هم در اظهار نظری قاطع و صریح، جواب آقای منتظری را اینگونه داد: «در راس دیدارها، هفته ای یک بار در خدمت مقام معظم رهبری دیدار داریم که از آرا و نظرات ایشان بهره میگیریم و اگر مطالبی باشد خدمتشان عرض می کنیم… نظارت عالیه و اشراف عالیه با رهبری است که همه قوای سه گانه زیر نظر ایشان کار می کنند و این خودش یک امر هماهنگی خوبی را ایجاد میکند… اگر پیرو امامند و ولایت فقیه را قبول دارند که خب اکثریت دارند، این قانون اساسی ما ولایت فقیه را به عنوان یکی از اصول نظام در آورده و دیگر نظریه فقهی نیست. اصل نظام است و در قانون اساسی ما هم آمده و مخالفت با آن مخالفت با نظام است.»
البته در مقابل خروش مردم و علما، دو گروه همچنان از آقای منتظری حمایت میکردند. اول مقلدان سنتی ایشان و دوم گروههای اپوزوسیون و مخالف نظام که حرف مشترک این گروه دوم، فقط مخالفت با امام و نظام بود. در حقیقت حمایت از آقای منتظری بهانهای بود برای مخالفت با امام!
در همه این سالهای اخیر هرجا بیانیهای و یا سخنی از این جماعت در حمایت از آقای منتظری منتشر شد، ردپای مخالفت و دشمنی آنها با امام به وضوح دیده شده است. اوج این مساله را میتوان در فتنه سال گذشته دید که همه گروهها و افراد مخالف با انقلاب، نظام و امام، حول آقای منتظری جمع شدند و از او حمایت کردند.
البته فتنه سال گذشته، برکاتی هم برای ما داشت. اینکه گروه سومی را به آن دو دسته بالا اضافه کرد و پرده از چهرهی واقعی آنها کنار زد. اینها مدعیان خط امامی بودند که با شعار «بازگشت به دوران امام!» به صحنه انتخابات آمده بودند اما چند ماه بعد مجبور شدند زیر «تابوت آقای منتظری» گریه کنند و بر سر و سینه بزنند!
مطمئنا منظورم صدور بیانیهی تسلیت نیست، چون شخصیتهای زیادی پیام تسلیت فرستادند، حتی آنهایی که بعد از تصمیم امام، دیگر به آقای منتظری اعتقادی نداشتنند. البته در میان اشخاصی که درگذشت آقای منتظری را تسلیت گفتند، برخی تنها به جنبه فقهی و علمی وی اشاره و برخی نیز به صراحت به اشتباهات او اشاره کردند (از جمله رهبر انقلاب و آیت الله العظمی مکارم شیرازی) اما رفتار و بیانیههای برخی دیگر چنان بود که گویا هیچ مشکلی در گذشته وجود نداشته است!
منظورم «نخست وزیر محبوب!»، «نماینده مادامالعمر امام!» و «حضرت مرجع خودساخته!» و سایر مدعیان خط امام است که حتی ادعاهای سابق خودشان را در خصوص منتظری فراموش کرده بودند.
حرف من این نیست که آدمها عوض نمی شوند. چرا، عوض میشوند؛ به شرطی که مرد و مردانه نیت و حرف دلشان را بگویند و با مردم یک رو باشند! نه اینکه برای ساختن فیلم تبلیغاتیشان موقع انتخابات به حرم امام بروند و اشک تمساح بریزند اما موقع عمل به وصایای امام، طور دیگری رفتار کنند. مساله اینجاست که مخالفت آقای منتظری با امام، یک مساله ساده نبود و فراموش شدنی هم نیست. نمیتوان خود را خط امامی و یار واقعی امام دانست و همزمان به کسی متوسل شد که امام از او راضی نبود! به هر حال یا مواضع سابق درست است و یا رفتار امروز. مگر میشود هر دو درست باشد؟!
دلی دارم که رسوای جهان است / گرفتار بتی ابرو کمان است
نگاهم سوی طاووسی بهشتی است / که نامش مهدی صاحب الزمان است . . .
به امید ظهورش
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی . . .
اللهم عجل لوییک الفرج
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن /گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم . . .
آه می کشم تو را , با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا , ای کرامت بهار
در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند
کاروانی از شهید , کاروانی از بهار . . .
باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده / درد این بی خبری بی حد و اندازه شده
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم / باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
پیامک های جدید با موضوع امام زمان
یارب آن یوسف گمگشته به من باز رسان
تاطرب خانه کنی بیت حزن باز رسان
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من باز رسان . . .
الا ای عطر دین ما کجایی ؟ / شه خضرا نشین ما کجایی؟
مذاب کوره ی آهنگرانم / به یادت جمعه ها در جمکرانم . . .
با این دل ماتم زده آواز چه سازم /بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز /با بال و پر سوخته پرواز چه سازم . . .

دلم ز هجر تو در اضطراب میافتد
بسان زلف تو در پیچ و تاب میافتد
شبی که بیتوام، ای ماه انجمن آرا!
دلم ز هجر تو از صبر و تاب میافتد . . .
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت / دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا / بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت . . .
دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند
دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما
پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .
در آتش رهایم، خدا شاهد است / به غم مبتلایم، خدا شاهد است
شب است و دل و بیکسی وایِ من / به درد آشنایم، خدا شاهد است . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
فقط گفتی به ما پرواز ، پرواز / در زندان غیبت کی شود باز؟
بدون تو چگونه پرگشاییم؟ / برای هر عمل هستی سر آغاز . . .
ای اف به این زمانه و ای اف به روزگار
تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار
تقویمها نبود تو را ناله میکنند
در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار . . .
مرا به غیر تو نبود پناه مهدی جان
که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان
در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز
نگشت حاصل من غیر آه مهدی جان . . .
آقا نگاهت جای آهو هاست، می دانم
دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم
آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست ، می دانم . . .
کاش از لطف شبی یاد ز ما میکردی / یاد از عاشق افتاده ز پا میکردی
کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده / با نگاه ملکوتی تو دوا میکردی . . .
یا صاحب الزمان
زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست / فلک شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدیـنه شد، دلبر نیامد / غروب انتظارم سرنیامد . . .
رزو دارم بیایی مژده ی سبز بهارم
ای تمام آرزویم ای همه دار و ندارم
آرزو دارم بیایی در دل تاریک غم ها
ای جمالت روشنای خلوت شب های تارم . . .
سنگریزه ها سیاه،
آسمان کبود،
دست های مهربان کبود،
در سیاه، سوخته، مثل سینه زمینیان، آسمان.
پهلوی زمان شکسته است.
حق دارد آسمان اگر زانو بزند این همه غم را.
سکوت، غم بزرگی است که گلوی پرنده ها را می فشارد.
بعد از تو، حق دارند اگر نخوانند. بعد از تو، رد پاها به کدام سو میروند؛ وقتی مدفنت، مشام هیچ نسیمی را معطر نمیکند؟ مبادا که بیراهه ها، نشان تو را دوباره بخواهند از همه صراط های مستقیم، پنهان کنند! کاش نشانهای به قاصدکها میدادی! کاش...!
*ایام فاطمیه از چه تاریخی شروع ودر چه تاریخی تمام می شود؟
دربارة تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلف و متضاد است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر (ص).
میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز.
با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می خوانند.
اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می خوانند.
بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی.
فاطمیه اول از 13 تا 15جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.نقل ازسایت مرکز پاسخگویی به سئوالات دینی.عقیده حضرت فاطمه زهرا(س) در مورد زنان:
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید روزی با گروهی ازاصحاب خدمت رسول خدا بودیم پس آن حضرت به اصحابش فرمود: صلاح و مصلحت زن د رچیست ؟
هیچکس نتوانست جواب صحیحی بدهد . وقتی اصحاب متفرق شدند من به خانه رفتم و موضوع سئوال رسول اکرم را به فاطمه علیها السلام گفتم فرمود : من جوابش را می دانم صلاح زن در این است که مردان بیگانه را نبیند مردان بیگانه هم او را نبینند .
هنگامی که خدمت رسول خدا رسیدم عرض کردم فاطمه علیها السلام در پاسخ سئوال شما چنین فرمود : پیغمبر از سخن او تعجب کرد و فرمود : فاطمه پاره تن من است.
همزمان با صحبتهای تند رجب طیب اردوغان در مقام نخستوزیر ترکیه در مورد تلاش ایران جهت تغییر محل مذاکرات هستهای از شهر استانبول به دمشق یا بغدادریال یک جنجال دیگر هم راه افتاد. اوباما با اشاره از وزیر خارجه ترکیه در حضور نخست وزیر این کشور خواست که دنبالش بیاید. یعنی یه جورایی به ایشون گفت:
«هُییی! بدو بیا!»
در همان زمان وزیر امور خارجه ترکیه هم دوان دوان اقدام به دویدن و اجرای سریع دستور رییس جمهور آمریکا کرد!
همزمانی این دو اتفاق، انگیزه ارائه تصاویر زیر است. تصاویر و نوشتههایی که میتواند عبرت بعضیها شود تا اینقدر از لزوم رابطه با آمریکا سخن بهمیان نیاورند.
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***

آقای هاشمی در این دیدار میگوید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را مطرح کردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. در غیر این صورت، ممکن است اینها به صورت معضلی، سد راه آینده کشور شود. گردنههایی هست که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی از این مسائل، رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»
پس از انتشار این سخنان و طرح انتقادات جدی به آن در کشور، آقای هاشمی در واکنش به این انتقادات در یکی از دیدارهای نوروزی میگوید: «اگر بحثهایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را میدادند.»
اظهارات آقای هاشمی از زوایای مختلف قابل نقد و بررسی است. یکی از زوایای قابل تأمل در پاسخ حضرت امام (ره) به این نوع دیدگاه است. ایشان در واکنش به انتقادات میگوید، اگر حرفهایم در مورد رابطه با آمریکا مورد ایراد بود حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ میدادند. آقای هاشمی طبق گفته خودشان این نامه را نه در روزها یا ماههای آخر حیات امام (ره)، بلکه در سالهای پایانی حیات آن عزیز سفر کرده نوشتهاند. در این صورت باید گفت، اگر حضرت امام (ره) با دیدگاه هاشمی موافق بودند، حتماً طبق نظر ایشان، اقداماتی را برای گشودن باب مذاکره و رابطه با آمریکا به عمل میآوردند تا نظام اسلامی در آینده با مشکلات اساسی در این خصوص مواجه نشود.
آقای هاشمی نمیتواند ادعا کند که حضرت امام (ره) برای این کار فرصت نداشتند، چون در سالهای پایانی، یعنی حداقل در ۲ یا ۳ سال قبل از رحلت امام این نامه نوشته شده و حضرت امام (ره) اگر با دیدگاه هاشمی موافق بودند، به تجدیدنظر در مواضع خود در قبال آمریکا میپرداختند. بررسی سخنان و بیانیههای حضرت امام (ره) نشان میدهد که مواضع حضرت امام (ره) در قبال آمریکا از ابتدای شروع مبارزات تا آخرین لحظه حیات ایشان، ضمن اینکه هیچ تغییر اساسی نکرده، بلکه هر چه زمان میگذرد مواضع ایشان در قبال آمریکا برای مبارزه و مقابله تندتر و جدیتر شده است. بنابراین باید گفت: حضرت امام (ره) با تکرار مواضع پیشین خود در قبال آمریکا تا آخرین لحظه حیات، پاسخ آقای هاشمی را دادهاند. پاسخهایی از قبیل:
الف- هاشمی میگوید: آمریکا قدرت برتر دنیاست.
- حضرت امام خمینی (ره) پاسخ میدهند:
۱- آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
۲- آمریکا در مقابل مسلمین نمیتواند خودنمایی کند.
۳- ما یقین داریم اگر دقیقاً به وظیفهمان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم، فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.
۴- اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت میکشاند.
۵- قرن آینده، قرن اسلام است.
۶- قرن بیست ویکم، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است.
۷- ما دنبال این نیستیم که آمریکا برای ما کار بکند، ما آمریکا را زیر پا میگذاریم.
۸- مقصد یک مقصد است و آن شکست ابرقدرتها است.
۹- حق گرفتنی است؛ قیام کنید و ابرقدرتها را از صحنه تاریخ و روزگار براندازید.
۱۰- متحد شوید که در سایه اتحاد پیروزیتان در برابر قدرتها حتمی است.
ب- هاشمی میگوید: چه فرقی بین اروپا، روسیه و چین با آمریکا هست؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟
- حضرت امام خمینی (ه) پاسخ میدهند:
۱- ما آن قدر صدمه که از آمریکا دیدیم از هیچ کس ندیدیم.
۲- آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستعضف جهان است.
۳- سلطه آمریکا تمام بدبختیهای ملل مستضعف را به دنبال دارد.
۴- همه گرفتاری که ما داریم از دست آمریکا داریم.
۵- همه مصیبت ما زیر سر آمریکا است.
۶- آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده.
۷- تمام گرفتاری ما از این آمریکا است.
۸- رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما.
۹- مهمترین و دردآورترین مسئلهای که ملتهای اسلامی و غیراسلامی کشورهای تحت سلطه با آن مواجه است، موضوع آمریکا است.
۱۰- آمریکا شیطان بزرگ است.
ج- آقای هاشمی میگوید: سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست.
- حضرت امام خمینی (ره) پاسخ میدهند:
۱- آنهایی که خواب آمریکا را میبینند خدا بیدارشان کند.
۲- با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد.
۳- روابط ما با آمریکا روابط یک مظلوم با ظالم است، روابط یک غارت شده با غارتگر است.
۴- مملکت اسلامی عار است که دستش را دراز کند طرف آمریکا.
۵- اگر ما همه از بین برویم بهتر است از اینکه ذلیل باشیم زیردست صهیونیسم، و زیر دست آمریکا.
۶- هر چه فریاد دارید سرآمریکا بکشید.
۷- اسلحههای سرد و گرم، یعنی قلم و بیان و مسلسل را از نشانه گیری به روی یکدیگر منحرف و به سوی دشمنان انسانیت که در رأس آنها آمریکا است نشانه بروید.
۸- ما اگر چنانچه قدرت داشته باشیم تمام مستکبران را از بین خواهیم برد.
۹- اگر ما را صد بار بکشند و زنده شویم دست از مبارزه با آمریکا برنمی داریم.
۱۰- الآن در رأس همه مسائل اسلامی ما قضیه مواجهه با آمریکا است. امروز اگر قوای ما از هم منفصل شوند به نفع آمریکا است، الآن دشمن آمریکا است و باید تمام تجهیزات ما به طرف این دشمن باشد.
آنچه در سه بخش از سخنان حضرت امام (ره) ذکر شد، نشان میدهد که حضرت امام خمینی (ره) در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، نگاه خاص و ویژهای را به آمریکا به دلیل خلق و خوی استکباری و شیطانی آن دارند. آقای هاشمی با بیان کردن و آشکار ساختن نامهای که به حضرت امام (ره) نوشتهاند، از یک طرف فاش ساختند که نگاهی متفاوت از حضرت امام (ره) به موضوع آمریکا دارند و از طرف دیگر تلاش کردهاند با ایجاد نگرانی در امام (ره) نسبت به آینده از طریق این نامه، حضرت امام (ره) را به تجدیدنظر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا وادار سازند. حضرت امام (ره) نه تنها نگاه خود را تغییر ندادند، بلکه این نوع نگاهها را ساده اندیشی ارزیابی کردند.
در پیام حضرت امام (ره) به تاریخ (۳/۱۲/۱۳۶۷) خطاب به مراجع اسلام، روحانیون و… که از آن به عنوان استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی یاد شد، این مطلب با صراحت مورد اشاره قرار گرفته است. این پیام کمتر از چهار ماه مانده به رحلت امام نگارش شده است. چرا آقای هاشمی خود را مخاطب این بخش از پیام امام بزرگوارمان نمیداند که مینویسند:
«آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر کنیم و ما خامی کردیم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند، این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی خود نگذاریم.
استاد ابوالفضل بهرام پور از قرآن پژوهان کوشای معاصر است که از سالهای پیش از انقلاب در تالیف کتب درسی با شهید آیتالله محمد حسین بهشتی و شهید باهنر در زمینهی مسائل قرآنی و دینی همکاری داشتهاست. کوشش و هدف وی ناظر به آسان سازی فهم قرآن برای عامهی مردم است و یک سلسله تفسیرهای تک سورهای آموزشی کم حجم دارد. از جملهی سورهی محمد، سورهی فتح، سورهی حجرات، سورهی «ق»، سورهی ابراهیم، سورهی ملک، سورهی جمعه، سورهی منافقون و سورهی حجر...